جدول جو
جدول جو

معنی طاس گردان - جستجوی لغت در جدول جو

طاس گردان
طاس گیر، رمال
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کاسه گردان
تصویر کاسه گردان
کسی که برای گرفتن پول کاسه ای را می گرداند، کنایه از گدا، کسی که کاسه یا بشقابی را بر سر چوب می چرخاند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حال گردان
تصویر حال گردان
گردانندۀ حال، تغییردهندۀ حال و وضع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از راست گردان
تصویر راست گردان
گردنده به طرف راست، مایل به راست، متمایل به طرف راست
فرهنگ فارسی عمید
(فَرْ رُ)
ترجمه کلمه فرانسه دکستروژیر بمعنی مایل براست. متمایل براست. گردنده بطرف راست است، (اصطلاح فیزیک) مادّه ای است که سطح پلاریزاسیون را براست منحرف کند. (مانند گلوکز). کلمه راست گردان را در کتب علمی و فارسی بجای دکستروژیر بمفهوم علمی برگزیده اند. رجوع به گیاهشناسی گل گلاب ص 10 شود
لغت نامه دهخدا
(اَقْ یَ)
تاس بین. (فرهنگ نظام). رجوع به تاس بین شود
لغت نامه دهخدا
(گَ)
بام غلطان. (ناظم الاطباء). سنگی که بر پشت بام غلطانند تا قشر گلین آن سخت شود. بام گلان. بام غلتان. رجوع به بام غلتان شود
لغت نامه دهخدا
(زَ)
نعت فاعلی از حال گرداندن. گرداننده و تغییردهنده حالها، محوّل الأحوال. نعتی از نعوت خدای تعالی:
من نگویم که جز خدای کسی
حال گردان و غیب دان باشد.
انوری.
خاقانی امید را مکن قطع
از فضل خدای حال گردان.
خاقانی.
حال گردان تویی بهر سانی
نیست کس جز تو حال گردانی.
نظامی.
حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب
جمله میداند خدای حال گردان غم مخور.
حافظ
لغت نامه دهخدا
(پَ / پِ رَ)
شخصی را گویند که بر در خانه ها رود و گدائی کند. (برهان) ، جام باز. آنکه بشقاب و کاسه و مانند آن را ببازی بر سر چوبی گرداند. (ناظم الاطباء) :
هر که چون لاله کاسه گردان شد
زین جفا رخ بخون بشوید باز.
حافظ
لغت نامه دهخدا
کسی که کار ها را روبراه کند آنکه کاری را اداره کند مدیر، آنکه قولش در افراد مجلس انجمن یا حزبی موثر است متولی: کار گردانان مجلس، کسی که نمایشنامه ها را بروی صحنه آورد کار گردانان تاتر کار گردانان فیلم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باز گردان
تصویر باز گردان
رجعت دهنده مراجعت دهنده باز گرداننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حال گردان
تصویر حال گردان
گرداننده و تغییر دهنده حال ها
فرهنگ لغت هوشیار
با تردستی طاسها را طوری انداختن که خالهای مورد نظر بیاید گرفته زدن کعبتین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاس گردان
تصویر تاس گردان
تاس بین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاسه گردان
تصویر کاسه گردان
کسی که بر در خانه ها و دکانها رود و با کاسه گدایی بتکدی پردازد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاسه گردان
تصویر کاسه گردان
((~. گَ))
گدای دوره گرد
فرهنگ فارسی معین
آبگردان، از وسایل آشپزخانه از جنس مس یا روی و فلزات دیگر.، آبگردان، از وسایل آشپزانه از جنس مس یا روی و فلزات دیگر
فرهنگ گویش مازندرانی
پولی که برای مدتی کوتاه قرض گرفته شود
فرهنگ گویش مازندرانی